میزه گرد فیتیله ای

اصلا اسمش ربطی به موضوع نداره . فقط واسه جذابیتش اسمش رو این گذاشتم
این تاپیک فقط مخصوص نوشتن شعر هستش و بس
لطفا انگلیسی تایپ نکنین و از دکمه ی تشکر استفاده کنین نه از اسپم گذاشتن واسه تشکر

حالا اگه دوس داشتین شعر هم بزارید. خوشحال میشم

آه ، تاکي ز سفر باز نيايي ، بازآ
اشتياق تو مرا سوخت کجايي، بازآ

شده نزديک که هجران تو، مارا بکشد
گرهمان بر سرخونريزي مايي ، بازآ

کرده‌اي عهد که بازآيي و ما را بکشي
وقت آنست که لطفي بنمايي، بازآ

رفتي و باز نمي‌آيي و من بي تو به جان
جان من اينهمه بي رحم چرايي، بازآ

وحشي از جرم همين کز سر آن کو رفتي
گرچه مستوجب سد گونه جفايي، بازآ

حسرت دیده بی تاب تو بیمارم کرد
آن نگاه نگرانت دل تبدار مرا خوابم کرد
بی جهت نیست که مست رخ زیبای تو ام
لب گلگون تو در دشت خزان آبم کرد
مستی ام جام نگاهی ز افق های تو بود
آه ،آن صورت مهتاب تو در خوابم کرد
شهر را از تب بیماری من جایی نیست
راه گم کرده به دنبال تو آواره و ویرانم گرد
اشکم از دیده به گرمای نفسهای تو بود
جام اندوه تو مر همره و همرام کرد

[img][/img]

نچشیده بودم هیچ وقت طعم تلخ جدائی
وقتی میدونی نمیاد کنی لحظه شماری
آره بدون موندن تو این دقایق سخته
دیگه عشقی نمونده واسه شقایش هرگز
اگه نمیخوایم همو چرا گریه کردیم؟
چرا از اولش باید به هم دل ببندیم؟
با بدی کاری کردم باشی فراری از من
هرچی بدوئی هم بخوری به سرابی از غم
اگه با کسی دیگه شادی خوب خیالی نیس
میخوای تموم کنی؟ به حاشیه نیازی نیس
روز آشنایی من شدم سارق عشق
با اولین نگاه دادم دلو ساده بهش
اونه ساده بهم دلو دادش و رفت
بعد مدتی دیدم که بارش رو بست
از پیشم رفت و منم تنها موندم
دیگه اشک ریختم و تو این شبا خوندم

زندگی واسم مثه دفتر مشقه
هر سر خط اشکه
چون دوری تو وارد کرده بر من خچه
حتی چوب عشقتم زده بر من ترکه
نگو طعنه میزنم به تو باز از زبون
آخه هیچ راه چاره ای واسم نمود
نمیدونم چرا عشقتو دارم هنوز
وقتی ضربه میخورم با تو باز از درون
من تنهام ، به دستات احتیاج دارم
من چشاتو لازم دارم بش نیاز دارم
گفته بودی پاییزی بی بهار نمیمونه
گفتی هیچ قلب سنگی بی بهونه نمیخونه
اون همه خاطره رفتش الان واسه یه لحظه
آرزو دارم بات باشم بی کسی بسته
تو فریاد بودی و من ناله ی سوخته
برای همیشه خدافظی نامه ی تو بود

هیچکس نیست که با من باشد
وتو از راه نمی آیی باز
کوچه ها خاموشند کوچه هایی که تو هر روز از آن
میگذشتی آرام
و به من با لبخند وعده ی صبح دگر میدادی
کوچه ها دلگیرند
بوی عطر تن تو نیست که پیچد در راه
گرمی خنده ی تو نیست که ریزد بر دل
وتو از راه نمی ایی باز
بی تو در من دردیست که مرا میکاهد
وکسی نیست که با من باشد
وبه من با لبخند وعده ی صبح دگر را بدهد
کوچه ها دلگیرند
کوچه هایی که تو را هر بار
در خاطر من می آ رند
وتو از راه نمی آیی باز
بی تو رنجی است از آن کوچه گذر کردن
آه......

زندگی چیست؟

زندگی زیباست آن را ستایش کن.

زندگی شادمانیست آن را امتحان کن.

زندگی رویاست آن را درک کن.

زندگی مبارزه است با آن روبرو شو.

زندگی وظیفه است آن را انجام بده.

زندگی بازیست، آن را بازی کن.

زندگی عهد و پیمان است به آن وفا کن.

زندگی اندوه است بر آن غالب شو.

زندگی آواز است آن را زمزمه کن.

زندگی تلاش است آن را بر عهده گیر.

زندگی تراژدی است با آن مواجه شو.

زندگی حادثه است، حادثه جوباش.

زندگی شانس است آن را جستجو کن.

زندگی، زندگیست بخاطرش زندگی کن

تو نیستی که ببینی
چگونه عطر تن تو در عمق لحظه ها جاری ست
چگونه عکس تو در برق شیشه ها پیداست
چگونه جای تو در جان زندگی سبز است
تو نیستی که ببینی چگونه پیچیده است
طنین شعر نگاه تو در ترانه ی من
تو نیستی که ببینی چگونه میگردد
نسیم روح تو در باغ بی جوانه ی من
تو نیستی که ببینی

از من مپرس که چرا دوستت دارم من
تو همچون شعری
که هرچه دروغ میگویی زیباتر میشوی
از من مپرس از چه تورا میپرستم
بتی از سنگی تو
سرد چون بلور
بطالت روزی تابستانی بر دریا


تقدیم به یکی از شاهکارهای خلقت که کرمانشاه زندگی میکنه ومن میپرستمش

zemzeme نوشته است:

از من مپرس که چرا دوستت دارم من
تو همچون شعری
که هرچه دروغ میگویی زیباتر میشوی
از من مپرس از چه تورا میپرستم
بتی از سنگی تو
سرد چون بلور
بطالت روزی تابستانی بر دریا


تقدیم به یکی از شاهکارهای خلقت که کرمانشاه زندگی میکنه ومن میپرستمش

ناقلا به کی ؟

zemzeme نوشته است:

به کسی که من دوسش دارم و خوب میدونه چقدر دوسش دارم تو هم میدونی ومیدونم اینو میخونه وقتی بگم شاهکار خلقت خودش میدونه با کی هستم

یعنی توی این سایت میاد

zemzeme نوشته است:

من چه میدونم میگم شاید بیاد تکصدا میومد

اسم این سایته کوفتی ت*ک ص*د*ا رو جلو من نیار که قاطی می کنم

مدیر اسپم نده.

پول داری و هزار درد سر دیگه
نه من وجدانشم. همون دیگه.نه خودشم. توچی کار داری اصلا